بایگانی برچسب: حکایت مرد احمق

داستان مرد احمق

حکایت مرد احمق   حكایت جالب و بلند مرد احمق کفش‌دوزى ساده و ابله را زنى کولى و دِرْد و نصيب شده بود که خيلى او را اذيت مى‌کرد. روزى نزديک ظهر خسته و مانده براى خوردن ناهار و استراحت به منزل آمد. زن او از آشپزخانه فرياد زد: نمک …

توضیحات بیشتر »